-
چالش
پنجشنبه 3 فروردینماه سال 1385 01:51
تا حالا شده برید عید دیدنی ٬ توی دید و بازدید با نان ٬ پنیر از شما پذیرایی بشه ؟ من شده. اکنون دچار یک چالش شده ام « نجمه »
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1385 00:48
حتی فرصت نکردم چشمهایم را ببندم و دعا کنم. حتی فرصت نکردم تصمیم بگیرم که کینه ای - اگر کینه ای باشد - را دور بریزم. اما ... سال نو مبارک... هرچند حرفهای زیادی است برای گفتن ----------------------------------------- | کاش هممون آدم شیم | -----------------------------------------
-
سال نو مبارک
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1384 01:53
چیز زیادی از سال نمونده. مثل همه ی سالهایی که اومده و رفته این سال هم ... امیدوارم سالی که در پیش داریم ٬ سالی پر از شادی و صلح و آرامش باشه . امیدوارم با خواندن دعای سال نو ٬ با گفتن حول حالنا الی احسن الحال ٬ خودمون هم برای تغییر حالمون به بهترین حال تلاش کنیم . امیدوارم عید رو ٬ تغییر رو ٬ نو شدن رو توی لحظه لحظه ی...
-
شاید ٬ هیچوقت
چهارشنبه 24 اسفندماه سال 1384 00:15
شاید بیگانه ای باشم از کره ای دیگر ٬ از کهکشانی غریب. شاید موجودی باشم نه مثل هیچ کس. شاید فرشته ای از بهشت . و یا ابلیسی از جهنم. اما این منم. =*=*= هیچ وقت سخنور خوبی نمی شم . هیچ وقت وکیل خوبی برای خودم نمی شم. اینهمه حرف می زنم ولی اون حرفی که باید بگم رو نمی تونم.
-
پارکینگ
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1384 19:27
همه غر زدن که پارکینگ نداریم. پارکینگ کمه ببینید چه پارکینگ بزرگی واستون درست کردن. دقت کردید همه خیابونای شهر شده مثله پارکینگ؟
-
مختلط
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1384 23:17
چند روزی که گذشت هر روز مقدار قابل توجهی مطلب به ذهنم رسید که متاسفانه نتونستم بیام و بنویسم . آخه گرفتاری هست و ... ولی اول بگم که من نمی دونم چرا همیشه تبریک تولد داداش کوچیکه توی وبلاگم با تاخیر انجام می شه . ۱۹ اسفند تولد آرمان داداش گلم بود که حالا با تاخیر تبریک می گم. *** یک مورد که می خوام بگم و اگه نگم حتما...
-
کی بهتره؟
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1384 00:15
آدم زبون دراز بدتره یا آدم کم رو؟ آدم بی زبون بدتره یا آدم پر رو؟ دیگه با ته کفشام جای پاهاتو که روی گِل تو باغچه مونده خراب نمی کنم. قول نمی دم ولی
-
۲۰
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1384 23:04
گاهی اوقات ٬ مهربون می شم (هر چند کم ) گاهی هم ٬ بد جنس می شم (خیلی هم زیاد) و همین حالا ! نه بد جنسم و نه زیادی مهربون ... و برای یک دوست خوب آرزوهای خوب دارم و براش دعا می کنم ... ـــــــ ۰ـــــــ ۰ ـــــــ ۰ امروز آش نذری خوردیم .تشکر کنم از فاطی . دوست داشتید می تونستید ۵ مورد از اتفاقات یک سال آینده خودتونو...
-
کاش!
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1384 16:59
کاش می شد لحظه ها را پس گرفت . . . ومن لحظه های زیادی رو از دست دادم اما هیچ جور نمی تونم اونا رو پس بگیرم.
-
قابل توجه معلمها
دوشنبه 1 اسفندماه سال 1384 00:38
جراید: کتاب فارسی مدارس بومی میشود مشهد: آن مرد با شمع آمد، اصفهان: آن مرد با پول آمد، آبادان: آن مرد آن شب با ریبن (عینک) آمد، شیراز: آن مرد حال نداشت و نیامد، سنندج: آن مرد باسبیل آمد، زاهدان: آن مرد کشته آمد، قزوین: آن مرد با لبخند آمد، رشت: آن مرد رفت، بابا آمد
-
دعا
جمعه 28 بهمنماه سال 1384 23:45
می بینم که وبلاگم خیلی براتون جالبه ... موفق باشی
-
!!!
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1384 15:43
بیراهه رفته بودم آنشب دستم را گرفته بود و می کشید زین بعد همه عمرم را بیراهه خواهم رفت
-
کجا!
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1384 23:47
وارد شیراز که شدم بهم گفتن: به شهر شهید پرور شیراز خوش آمدید «شهرداری فسا» - ارسالی از زاهدان -
-
ماده
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1384 23:15
اول که یادم باشه ایام تاسوعا و غاشورا رو تسلیت بگم . دوم که بگم واسه ما هم نظری ( نذری)بیارید . سوم بگم حالم از این دانشگاه خصوصا با اون استاد احمق ٬ کچل و بی خاصیت و لج در بیارش به هم می خوره . چهارم بگم که من فردا مسافرم ٬ از قدیم هم گفتن پشت سر مسافر گریه شگون نداره . رفتنم دست خودمه و برگشتنم دست خدا . دیگه...
-
تکرار
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1384 00:24
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی ٬ خدا بکند -------- این بار ژیلا به خاطر خیلی چیزها
-
تکرار
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1384 00:22
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی ٬ خدا بکند -------- این بار ژیلا به خاطر خیلی چیزها
-
هسته
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1384 23:59
به دلایلی قالب وبلاگ رو به بی قالبی رفت. به با قالبی خودتون ببخشید . در ضمن می بینید که دارم لینکها رو باز می ذارم . ولی تکنولوژیم خیلی پایینه . طول می کشه . به دلیل نداشتن مطلب می گم که :« انرژی هسته ای حق مسلم ماست » مرگ بر غاصب
-
پینوکیو
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1384 00:28
تا حالا شدید روباه مکار و یه نفر هم بشه پینوکیو واستون ؟ .... من آره ه ه ه ه ه ه ه ه
-
....
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1384 19:42
..................... دقایقی پیش از شر امتحانا خلاص شدم. خوب یا بد گذشت. این ترم هم با همه خوبی ها و بدی هاش گذشت مثل بقیه روزهای عمر. امروز روز هیجان انگیز ناکی هم بود . یادش به خیر اون روزا که می رفتیم ارسنجان توی یک اتوبوس نوشته بود : تیغ بران گر به دستت داد چرخ روزگار هر چه می خواهی ببر اما نبر نان کسی :دی ربطشو...
-
مروارید
چهارشنبه 28 دیماه سال 1384 00:11
نوای ژیلا بی حوصلگی تکرار بودنی که نمی خواهم غــمی که بازهم به سراغــم آمده و خاطره روزهایی که کاش هیچوقت نبودند .... وگاهی ...
-
دیروز و امروز
یکشنبه 25 دیماه سال 1384 17:42
شاید امروز پروانه باشم اما دیروز پیلگی خود را خوب به خاطر دارم و من در امتداد افق پرواز خواهم کرد ---------------------------------------------- چرا یهو همه چیز با هم اتفاق می افته ؟ پس ما کی راحت می شیم ؟
-
!!!!!!!!!!
دوشنبه 19 دیماه سال 1384 12:09
&-: image processing ؟!؟!!؟
-
اینم از علم و دانش
دوشنبه 19 دیماه سال 1384 09:27
استاد تقلبی دستگیر شد خبرگزاری فارس: جوان 22 سالهای که از اسفند سال گذشته به عنوان استاد در دانشگاه آزاد تدریس میکرد، در شیراز دستگیر شد. http://www.farsnews.com استادان تقلبی گرامی لطفا قبل از اینکه گند کاراتون در بیاد خودتون ٬ خودتونو معرفی کنید . قابل توجه استادای محترم دانشگاه خودمون دکتر فلانی و مهندس ... حالا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 دیماه سال 1384 23:07
این هم از بازگشت شکوهمند من . اما بازگشت بی مطلب ... دوباره این امتحانای لعنتی دارن شروع می شن . منم که هیچی آمادگی ندارم ....................... بگو به خواب که امشب نیا به دیده من جزیره ای که مکان تو بود آب گرفت
-
آغاز زمستان...
شنبه 3 دیماه سال 1384 19:25
یادش بخیر ! پاییز ! با آن همه طوفان رنگ و رنگ که بر پا ٬ در دیده می کرد....
-
مثله خوشحالا
شنبه 26 آذرماه سال 1384 00:12
این اولین روز از بقیه عمر منه. ربع قرن از عمرم گذشته . خدا رو شکر می کنم به خاطر همه ی چیزهای خوبی که توی این سالها نصیب ( نسیب)من کرده. مثله این همه دوست خوب...
-
میلادم خجسته D:
جمعه 25 آذرماه سال 1384 23:59
یک سال بزرگتر شدم........ تولدم مبارک
-
یه روز خوب
سهشنبه 22 آذرماه سال 1384 23:51
وااااااااای امروز رو خیلی دوست داشتم. همین ! -------- یادتون هست اون درسی که توی دبستان می خوندیم که برگهای پاییزی زیر پا خش خش می کنند ؟
-
خاطره
شنبه 19 آذرماه سال 1384 13:44
هنوز ! وقتی خاطراتم را مرور می کنم زمانهایی را به خاطر می آورم که به خاطر آنها ٬ هرگز خودم را نمی بخشم
-
مریم متولد شد
یکشنبه 6 آذرماه سال 1384 00:45
مریم جونم تولدت مبارک دیگه تو با ربع قرن زندگی ٬ ربع قرن تجربه باید خیلی مفید تر باشی تولدت مبارک گل پونه آهای عزیز من یکی یه دونه