از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

حس تنهایی


پیش آمده احساس کنی تنهایی؟

حس کنی همانطور که تو دیگران را نمیخواهی آنها هم تو را ؟

پیش آمده احساس کنی باید بروی؟

پیش آمده از هر حرف و حرکت و لبخند دیگران بیزاری؟

پیش آمده حس کنی در این دنیا با این همه وسعت هیچ کس مثل تو نیست ، هیچ کس حرفت را نمی فهمد ، هیچکس؟


چقدر حس بدی است وقتی پیش می آید ...

910819

گام اول تو


بردار گامهای نخستینت را ، بردار
زمین زیر پایت استوار است 
گامهایت را استوار تر از استواری زمین بردار 
آینده از آن توست

910810

شادمانی

هنوز هم میشود زندگی را عشق کرد... 
هنوز هم میشود از ته دل خندید ... 
هنوز هم میشود با بوی شکلات مست شد... 
هنوز هم میتوان در خیابان قهقهه زد... 
هنوز هم میتوان درخیابان دوید... 
هنوز هم میتوان.. 
فقط باید از دنیای خشک بزرگسالی بیرون آمد و لحظاتی کودک شد 
 
 910808