از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی



تو گذشتی و گذشت آنچه تو برما کردی
                                                   تو بمان با دگران وااای به حال دگران



---------------------------
*بعد از چند روز درایور مودممو پیدا کردم و نصبش کردم.

تولدت مبارک........................

زBirthday Cakes

داداش عزیز و کوچولو و گل من آرمان دیروز (‌اسفند ۱۹ )‌تولدش بود . ( فکر نکنید ۵ سالشه ها ! مرد شده واسه خودش . وارد ۱۷ سالگی شده ولی برای من همیشه داداش کوچولو هس . عروسک بچگی های منه )
من خواهر بی معرفتی نبودم به خدا .
اما نشد بیام آپدیت کنم .
حالا ٬  همین جا ٬  بلند داد می زنم

داداشی دوست دارم

تولدت مبارک

امیدوارم  ۱۷۰۰ ساله شی


...............................................................
یه عالمه حرف همیشه دارم که میخوام بنویسم ولی اینجا که می آم همش می مونه تو دفترچه خاطرات مغزم .
................................................................

تا من اینو نوشتم ساعت از ۱۲ هم گذشت و وارد ۲۱ اسفند شدیم حالا دیگه دو روز از تولد آرمان گُلو  (goolu)می گذره .

ReTuRn!


وای که از امرووووووووووووووز
غم فردا رو نخور
عزیزم غصه دینا رو نخور
هر چی میشه بذار بشه
بگو که فردا رو خوشه
عزیزم یک دم دنیا رو خوشه
مائیم و یک جرعه نفس
همین عزیزم ما رو بس
...

سلام
من اومدم خونمون . با بیچارگی فراوان . راه ۱۵-۱۴ ساعتی رو توی ۲۲ ساعت و نیم اومدیم اونم به علت چپیدگی زیاد . فکرشو بکنبن ۷ ساعت وسط بیابون تو قلب کویر .اونم کی ؟ از ساعت ۸ شب تا ۳ نیمه شب .
ولی به هر حال یه تجربه جدید بود برام.

* داداشِ گلم  یه آپدیت قشنگ با خط خودش داره . دوست دارم ببینیدش.
* سرمای بدی خورم . 
*راسی از همتون ممنون که تو این مدت وبلاگ منو فراموش نکردید .
*اینجا هم اومدم با خودم ابر آوردم . ۱۵ روز توی زاهدان من آفتاب ندیدم. اینجا هم فکر کنم قراره همش بارون ببینم .
* واااااااااای کم کم عیده
* دلم برای دوستای گلم ندا٬ سحر ٬ مریم(ط) ٬ لیلا ٬ گل آرا ٬ مریم(ش)  و بقیه و دورانی که با هم داشتیم تنگ شده .
*فعلم تا موقعیت بعدی شما و خودم رو به خدا می سپارم
خوش باشید و شنگول و منگول و حبه انگور




مـیروم دور از تو بادنیـای خود خلـوت کنم
باید آخـر من به این بیـگانگی عـادت کنم