ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دنیا خاکستری شده. انگار رنگهای سبز و ابی و صورتی و زرد و نارنجی و سرخ دزدیده شده باشد. دنیا خاکستریست. بی رنگ و بی رمق. بی شور و بی هیجان. دردها ، اشکها، شادیها، غمها همه بی رنگند.
همه ما به خستگان متحرک زمین میمانیم به عروسکهای رقصان روی جعبه ی موزیکال... ناراضی از اینهمه چرخیدن بی ثمر اما.... دستمان کوتاه و ناتوان . با هر چرخش فریاد میکنیم غافل از انکه فریادمان فریاد سرمستی تعبیر میشود...
من خسته ام !
امید در من خشکیده .
دنیا جای قشنگی نیست.
دنیا جای ترسناکی است برای کودکانی که تنها بهانه های زندگی اند.
من از فردا و فرداها میترسم...
من از دیدن دریده شدن ادمها توسط یکدیگر وحشت دارم ...
تفاوتی نمیکند خاور و باختر و میانه ی دنیا
دنیا خاکستری شده
کاش برگردیم به زمان فرشهای لاکی و افتابهای طلایی
خسته ام
خسته
چقدر خوب که هنوز می نویسید. یاد 88 به خیر. چه روزایی بود...