از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

دوباره سلام

 

توی این مدت اتفاقای زیادی افتاده . مثل جابجا شدن و نقل مکان کردن ما به خونه جدید .

خونه جدیدمون تفاوتهای زیادی با خونه قبلی داره . مثلا اینجا بر خلاف خونه قبلی خیلی روشن هست و پر نور. اما گرم و پر سر و صدا. به هر حال اومدیم اینجا دیگه...

خبر دیگه اینکه ارکستر ملی به رهبری استاد فخرالدینی در شیراز بود و خوشبختانه ما هم تونستیم بریم و استفاده کنیم . ۵ هزار نفر در باغ عفیف آباد حضور داشتند که بی تاب اجرای ارکستر ملی بودند. متاسفانه همونطور که قابل پیش بینی بود اجرای زنده توی فضای باز یک سری اشکالهایی داشت و البته باید بگم که در شب اول متاسفانه مشکل برق و نور باعث شد که اجرا یک ساعت دیرتر شروع بشه. اما واقعا اجرای زیبا و دل انگیز گروه همه رو افسون کرد و مردم تاخیر در شروع رو فراموش کردند. در ضمن برای اولین بار قطعه « سلام شیراز » اجرا شد.

توی این شرایط هست که واقعا وجود یک سالن مناسب توی شیراز ضرورتش مشخص میشه.

دیگه اینکه:

توی این مدت خسرو شکیبایی هم فوت کرد و من شخصا خیلی متاثر شدم -- روحش شاد --

 

در آخر هم یک بیت شعر از صمیم قلب:

همتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس           که دراز است ره مقصد و من نوسفرم