از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تو خیالِ همیشگیم ٬


یه خیابون بارون خورده بود با کف سنگفرش  ٬
و من ٬
دست توی جیب بارونیم ٬
کوله پشتی رو دوشم٬ 
با رویای کوچه باغها ...

اما حالا !
می ترسم
می ترسم عاشق شم
می ترسم عاشق کویر شم

  

Photo


با وجودیکه حوصله ی من سر رفته ولی الآن اخلاقم خیلی خوبه هااااااا ! عجیبه . الهام خوش اخلاق کم گیر می آد . البته الهام از نوع الی گلیش .
جیگرم له شد . نمی تونم سایت باز کنم و یه عکس خوشحال براتون بذارم . ولی به جاش چند تا عکس بی ربط می ذارم که یه اینجا شلوغ شه .


 cd music picture music-photo-cd1-096.jpg
 jazz music picture music photo stock
 image instrument music music photo stock  

بسه فعلن .
یه روزم عکس ساز گل خودمو می ذارم.
خوش باشید.


این آپدیت رو من از خارج از مرزهای خاکی استانم انجام میدم .
الآن من توی سرزمینی هستم کویری . جایی که ستاره های آسمون اونقدر پایین می آن ٬ که می تونی دستتو دراز کنی و اونها رو بچینی .
جایی که شبهای سردش باعث میشه که فراموش کنی توی کدوم نقطه از دنیا هستی .
من توی سرزمین رستم دستان هستم . در شهر زاهدان


بلاخره تلسم شکست ....

من ٬ مریم ٬ یه مریم دیگه بلاخره قبول شدیم .
به خودمون تبریک می گم .
دیگه دوران دفتر چه خریدن و کنکور دادن تموم شد

حافظ هم بهم گفته بود :
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
                                     چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند

فعلن چیزی به ذهنم نمی رسه .
تو کامنتا بهم تبریک بگید .....

کابوس ؟!



گلهای خشکیده ی گوشه ی اتاق ...

سرمست از عطر مریم ...

و ؟!؟!
        و امتداد آن تا بینهایتِ خیال