از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

آخرشه

 

این هم از آخرین دقایق کار در سال ۱۳۸۶

فقط ۶ دقیقه دیگه ...

نرم نرمک

 

egg,easter,holiday

 

بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستو های شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی نوشی ز جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از ان می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
 

«فریدون مشیری»

 

-----------------------------------------

لینک نظرات توی این قالب بالای هر پست قرار دارد

در شگفتم

در شگفتم من از این مردم پست            *           این طایفه ی زنده کش مرده پرست

بعضی از آدمها! جون به جاشون کنی باز هم گدا صفت هستن از این آدمها که به قول مامانم شب گدایی کردن روز خوردن ٬ حتی اگه الآن مال دنیا رو هم داشته باشن٬ معرفت ندارن .

آدم گاهی محبت غریبه تر ها رو می بینه و گدا صفتی نزدیکاشو!  و اونوقت  آرزو می کنه که کاش هیچ کس رو نداشت و دلش رو به همین چهارتا تازه رفیق شده خوش می کرد . اصلن آدم گاهی مقایسه می کنه که خودم چه کارایی حاضرم برای دیگران و از همه مهمتر نزدیکام بکنم و ....

حالا ای کاش فکر نمی کردن آخر مهر و محبت و همدلی و یکرنگی هستن اونوقت آدم دلش نمی سوخت اما آدم از این ادعا جگرش کباب می شه .

شما بگید

آدم اگه یکی از عزیزانش احتیاج به کمک داشته باشه و اون هم توانایی کمک کردن داشته باشه می تونه چشمش رو ببنده ؟

اگه آدم بتونه به کسی کمک کنه و این کار رو نکنه می تونه ادعا کنه که اون شخص که به کمکش احتیاج داره جزو عزیزانشه؟

آدم به عزیز بودن خودش شک نمی کنه ؟

اوف ف ف ف ف ف ف ف  ف ف ف ف !‌من که این روزا دارم به همه چیز شک می کنم .

 

 

با عرض تبریک

 

       

 

چقدر این جمله مسخرست

به نظر من که گاه گاهی باید نوشت :

 

با عرض تبریک

 

این دستگاه موقتا کار می کند

 

 

این قالب رو دیدم ناگهان احساساتی شدم . ثبتش کردم

حال و هوای بهار داره

گفتم با هم یه کم بهاری شیم

 

 

سر گیجه امانم نمی دهد

 

عجب گیج بازاری شده این دنیای ایرانیا . هر کسی رو که می بینی یه جورایی گیج و منگه .

ما هم که سر دسته ی هرچی گیجه تو عالم (از هر نوع که فکرش رو بکنی)