از اینکه حس می کنم چند روز ٬ فقط چند روز دیگه توی شهر خودمم خوشحالم .
مامانم ٬ داداشم ٬ چند روز بعدش بابام (جای داداش گل بزرگم خالی )٬ دوستام ٬ هوا ی شهرم ٬ خیابوناش که برام خیلی آشنا هستن ( البته استثنا هم داره ) واااای اتاقم که مونس تنهایی ها و خلوت های منه ٬ همه اینا رو باز حس می کنم .
اما این شیراز بودن خیلی هم آرامش نداره . بعدش امتحان پشت امتحان . این ترم که چیزی در بارش نمی گم . یعنی این ترم ما مثال خیلی خوبی هس برای اثبات اینکه اینجا ٬ توی ایران چی داره می گذره .
بی خیال .
دارم می آم شیراز......
اینو بگم که خییییییییییییییییییییییییییلی خوشحال شدم وقتی توی کتمنتا دیدم که هنوز از برو بچه های وبلاگی که قبلن زیاد به وبلاگای هم رفت و آمد داشتیم اینجا می آن خیلی خوشحال شدم . مرسی از همــــــــــــــــــــــــــــه
امشب هم که بی خوابی شده خوراک ما .
هر چی هم که گوسفندمی شمارم فایده نداره .
راستـــــــــــــــــــــــی !
فوتبال دیدید؟ جالب بود نه ؟
من که ندیدم یه کار هیجان انگیز تر داشتم . بعد از کلی وقت منچ بازی کردم . خیلی هیجانی بود فقط نتیجه فوتبالو فهمیدم ولی وقت نشد ببینم .
اینا که نوشتم همه رو یه روزه نخونید. سریالش کنید که تا چند روز داشته باشید .
اصلن انگار به این کله چیزی برای نوشتن نمی رسه .
دیگه عرضی نیست .
خوش باشید .
خوشال باشید .
خوشگل باشید
خوش تیپ باشید .
خوش برخورد باشید .
و هر چی خوش دیگه که می دونید
بای بای!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!