از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

اشتیاقی که این روزها میسوزاندم

 

یه خواسته دارم  

یه آرزو  

یه چیز از خدا جونم می خوام 

 

 اون چیز برای من مهمه ٬‌چیز کوچیکی نیست ٬ یک عالمه چیزای مختلف توش نهفته است. 

 اما  

من به آرزوم ٬ به خواسته ام ٬‌به هدفم میرسم . مگه نه ؟ 

  

فصل جیگر

بارون که می آد حسابی روح من یکی به پرواز در می آد. بلاخره یه بارونکی اومد، هوا محشره عاشقتم باروون عاشقتم خدا