ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
زندگی مجموعه ای از باید ها و نباید هاست که دوستشان ندارم
همیشه باید حرفی بزنی که دیگران را خوش آید و از حرفی که خوشایند دیگران نیست - حتی اگر درست باشد- پرهیز کنی
همواره باید مصلحت اندیشی کنی
مثل اینکه در چهارچوبی سخت قرار گرفته باشی و رها شدن از آن چهارچوب غیرممکن به نظر آید
دلم از این دنیای سخت که دیدن لبخند کودک را از مادر دریغ می کند گرفته است
دلم از این دنیا که پاسخ زحمت را با دشنام می دهند گرفته است
دلم از این دنیا که چاپلوس را ستایش می کنند گرفته است
دلم از خیلی چیزها گرفته
دلم می خواهد مدتی خانه نشین شوم
ذهنم آشفته است
اینجا منم و این دل بی قرار بی سامان
منم و این تن خسته
منم و اینهمه زنگ صدایت که باز در گوشم نشسته
یاد غروب می افتم که خوشبختی در تمام رگ و پوستم می دود
و با اشتیاق به پیشواز غروب میروم
دلم لحظه به لحظه برایت تنگ است
بهم میگه گاهی باید به خاطر چیزی که عاشقشی از چیزی که دوست داری دست بکشی
بهم میگه گاهی باید موقعیت های قابل تکرارت رو فدای موقعیتی کنی که فقط یکبار پیش می آد
درست میگه . اما چرا من سر در گم هستم و باز هم متقاعد نمی شم . چرا می ترسم . چرا و از چی ؟
روزگار همینطور بوده و هست و فکر کنم خواهد بود
همیشه تو رو توی دو راهی انتخاب قرار میده
گاهی اما انتخاب راحت تر هست و گاهی نه
من از انتخاب بین ۰ و ۱ متنفرم
و این روزها دقیقا وسط دوراهی قرار دارم
انتخاب بین فقط دل و انتخاب منطقی
انتخابم درواقع بودن یا نبودن هست
خلاصه که :
یارب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چون گردی ز میان برخیزم
دنیا سر بالایی و سر پایینی زیاد داره
همیشه حس می کردم رسیدن به سرپایینی خیلی خوبه اما وقتی بیشتر فکر میکنم می بینم "قله" سخت ترین قسمت سربالایی هست
دنیا اینجوریه دیگه
گاهی اون چیزی رو که میخوای صاف میذاره کف دستت
گاهی چیزی بیشتر از توقعت بهت میده
گاهی هم چنان حالت رو میگیره که نفهمی از کجا خوردی . هر چی داری رو ازت میگیره و تو رو سر جات می نشونه
خلاصه که خدا
داده و نداده ات رو شکر
گاهی از هر چه داری خسته می شوی
گاهی همه چیزهای دنیا دلزده ات می کنند
گاهی عمیقا غمگینی
و گاهی با همه دنیا قهری
من شکسته ام
من آسیب دیده ام
من ضربه از اعتماد خورده ام
و امروز اینجا نشسته ام و دلم به حال خودم می سوزد
جایی برای حرف زدن نیست
برای فریاد کشیدن
تنها راه رهایی من نوشتن است
با این کلید هایی که صدای "تق تق " شان هم نمی تواند سکوت بی رمق ذهنم را پاره کند
من تنهای تنهایم