از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

به یاد شیراز

جایی که دلم نمیاد برای همیشه ترک کنم همینجاست. 

از شهرم گذشتم و الان با خاطره ی صبحهای سپیدش و روزهای زرد رنگش و  غروبهای نارنجی و بنفشش و شبهای نیلی پرستاره اش توی این شهری که دو رنگ داره زندگی میکنم. شهری که تابستونها سبز و بقیه وقتها خاکستریست. از شهر گذشتم از خانواده گذشتم از دوست گذشتم  اما از این وبلاگ نمیگذرم، هر چند به قدر گاه گاه سفر و خاطره بازی و خاطره سازی.


دلتنگ شیرازم با اون صبح سپید و ظهر زرد و غروب نارنجی و بنفش و شبهای نیلی پر ستاره اش

دلتنگی لعنتی است