-
دل خوش ، آرزوی من
سهشنبه 5 اسفندماه سال 1393 21:40
یکی از چیزایی که زیاد بهش فکر میکنم اینه که زندگی آدما چقدر با هم تفاوت داره و چقدر شباهت. خیلی وقتا در حالیکه توی خیابون قدم میزدم یا توی ماشین بودم دوست داشتم بدونم توی این خونه ای که من خیلی معمولی دارم از پشت دیوارش عبور میکنم چه خبره ؟! یه زندگی معمولی و عادی در جریانه ! یک اتفاق هیجان انگیز افتاده ! مهمونی ! غم...
-
عشقی که حد ندارد
یکشنبه 26 بهمنماه سال 1393 23:21
وقتی در شادی لذت بخش بودن با پسرک هستم گاهی بغض گلویم رو فشار میده . وقتی دارم با تمام وجود از نرمی و لطافت دستهای زیباش لذت میبرم ... وقتی به پاهای کوچک و کپلش نگاه می کنم و می بینم که کف پاهاش چقدر نرم و خواستنی هست... وقتی به کوتاهی قدش که حالا خیلی هم بلند شده نگاه میکنم و به پاهای آویزون شده از صندلی اش... به اون...
-
هجرتمان سرانجام گرفت
دوشنبه 20 بهمنماه سال 1393 13:26
ترک دیار کردیم و الان دلمون اونطرف پر میزنه . طرف خونه پدری. خیابونهای آشنا . دوستان مهربون . مهمونی های بی ریا و پر از خنده. آدمیه دیگه همیشه اونی رو میخواد که نیست. با وجود پاکی هوا و اکسیژن خالص تو فکر اهوازم با اون هوای خاکی و بدش و با دیدن عکساش سرفه ام قطع نمیشه. برای هوای ایران عزیزم بارون آرزو میکنم برای مردمش...
-
7 مقدس
شنبه 26 مهرماه سال 1393 19:00
7 عدد مقدسی است و ما امروز در هفتمین ماه سال، زندگیمان 7 ساله شد به همین سادگی
-
هدف
پنجشنبه 10 مهرماه سال 1393 23:00
پسرم دوست دارد بزرگ شد بنا شود دوست دارد راننده بیل مکانیکی شود دوست دارد لودرِ واقعی داشته باشد دوست دارد تریلی داشته باشد یا راننده اتوبوس شود دوست دارد والیبالیست شود یک پسر سه ساله با آرزوهایی با اندازه های بزرگ چه وظیفه ی سختی دارم من منِ مادر باید طوری تعلیمش دهم تا همیشه هدف داشته باشد هدفهایی فراتر از سن و سال...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 شهریورماه سال 1393 00:01
آدمیست دیگر ... گاهی عمیقا غمگین میشود... دل است دیگر... گاهی سخت میشکند... و این چشم سیاه گرد در هر حال میگرید
-
آغازی دیگر
سهشنبه 7 مردادماه سال 1393 00:40
خاطراتم را باید جمع کنم ، تا کنم ، مچاله کنم، بسته بندی کنم اینجوری فضای کمتری میخواهد باید برای خاطرات جدید جا باز کنم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 تیرماه سال 1393 16:12
نه قلب ماندن نه پای رفتن آشفته بازاریست این قلب خسته ی بی سامان
-
زندگی ،عشق، شادی
یکشنبه 4 خردادماه سال 1393 15:02
گاهی به فکر فرو میروم ، عمیق و سفید ... توی فکرهام غوطه ور میشم و حس سبکی و سبکبالی بهم دست میده ... انگار توی یک جور خلاء شیرین و سفید شناورم... شیرینی خاطرات و فکرها و لحظه هایی که رفته سرمستم میکنه ... شاد و خوش و عاشق ... ناگهان حس میکنم رفته رفته دارم سنگین تر میشم و به زمان حال بر میگردم ... دیگه خوب نیستم ......
-
انتظار
یکشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1393 12:04
این روزهای کشدار انتظار نمی گذرند فقط از روزهای طولانی به هفته های سردرگمی و ماههای پریشانی و سالهای برباد رفته تغییر می کنند لعنت بر روزهای کشدار انتظار لعنت بر ثانیه های بی خبری لعنت بر هر چه بلاتکلیفیست
-
امیدواری
یکشنبه 24 آذرماه سال 1392 13:33
خبر ها زمانی میرسند که فکر نمی کنی اتفاق ها زمانی که تو منتظری نمی افتند در اوج غم ، خبر خوش میرسد اینطوری زنده می مانیم چون همواره امید در دلمان جوانه اش را حفظ میکند بهترین لبخند دنیا زمانی تقدیمت میشود که سخت مایوسی زیباترین و امید بخش ترین آهنگ عمرت را هنگامی میشنوی که سخت افسرده ای پس همیشه روزها و لحظه های خوب...
-
کوچ
سهشنبه 12 آذرماه سال 1392 15:25
مدتهاست کوچ کرده ای نه از این دیار که از قلب من
-
فریب
یکشنبه 19 آبانماه سال 1392 23:45
پرستیدنیست اشکهایت حتی اگر اشک تمساح باشد 920806
-
خبر
دوشنبه 17 تیرماه سال 1392 17:21
مُردم از بی خبری مُردم از بس منتظر خبر نشستم نه خرداد پر حادثه برای من حادثه ساز بود و نه تا اینجای این تیر لعنتی
-
بید
دوشنبه 3 تیرماه سال 1392 23:49
آسوده باش بیـــــد شده ام با هر بادی میلرزم 900904
-
نفس فرشته
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 15:59
روزهایم روزهایی ست که فرشــتگــان در آن نفس می کشند 900724
-
دردِ غم
شنبه 4 خردادماه سال 1392 18:05
زبان از گفتن حس من قاصر و هیچ نگاهی ، درد نگاهم را نمی فهمد مرا اینگونه خاموش خواستی و خاموشی ام را نفهمیدی قلبم درد می کند از زخم تو خون میچکد از سکوتم و خفته ای آرام گویی هرگز بیدار نبوده ای اردیبهشت 92
-
نام من
جمعه 16 فروردینماه سال 1392 01:16
" اِهمام " زیباترین اسمی که با آن نامیده شده ام ... فدای زبان شیرینت پسرکم 3>
-
اسفند
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1391 01:10
دوباره آخر سال شد و من ناراحتم.
-
تولدت مبارک
پنجشنبه 21 دیماه سال 1391 00:32
بعضی روزها در تقویم خاص اند... همانطور که بعضی آدمها ... برخی وقایع ... برخی لحظه ها امروز در تقویم زندگی من روز بخصوصی است ... چون آدم خاص زندگی من متولد شده ... تو سالها پیش در چنین روزی زاده شدی و امروز و تا همیشه یاور و همراه و همسفر من هستی روزهایت پر شادی باد میلادت فرخنده 911021
-
دوری-دوستی
چهارشنبه 6 دیماه سال 1391 03:01
دور شدیم - دوست شدیم بیش از هر زمان حضورت را میخواهم دلم بودن هر لحظه ات دیدن هر ثانیه ات را میخواهد دوری و دوستی بماند تا زمان دیگر 911004
-
حس تنهایی
جمعه 19 آبانماه سال 1391 23:05
پیش آمده احساس کنی تنهایی؟ حس کنی همانطور که تو دیگران را نمیخواهی آنها هم تو را ؟ پیش آمده احساس کنی باید بروی؟ پیش آمده از هر حرف و حرکت و لبخند دیگران بیزاری؟ پیش آمده حس کنی در این دنیا با این همه وسعت هیچ کس مثل تو نیست ، هیچ کس حرفت را نمی فهمد ، هیچکس؟ چقدر حس بدی است وقتی پیش می آید ... 910819
-
گام اول تو
جمعه 12 آبانماه سال 1391 00:33
بردار گامهای نخستینت را ، بردار زمین زیر پایت استوار است گامهایت را استوار تر از استواری زمین بردار آینده از آن توست 910810
-
شادمانی
جمعه 12 آبانماه سال 1391 00:18
هنوز هم میشود زندگی را عشق کرد... هنوز هم میشود از ته دل خندید ... هنوز هم میشود با بوی شکلات مست شد... هنوز هم میتوان در خیابان قهقهه زد... هنوز هم میتوان درخیابان دوید... هنوز هم میتوان.. فقط باید از دنیای خشک بزرگسالی بیرون آمد و لحظاتی کودک شد 910808
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1391 15:40
که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر میترسد و پنهان میکند هر چشمه ای سر و سرودش را درین شبهای ظلمانی چنین بیدار و دریاوار توئی تنها که میخوانی ... .:. دکتر شفیعی کدکنی .:.
-
بدرود غم
دوشنبه 10 مهرماه سال 1391 01:55
با یک حرکت با یک حرف با یک لبخند با یک نگاه میشکند شیشه ی تمام غمهای دنیا
-
سال اول
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 01:37
حالا می فهمم در بوسه های مادرم چه حسی است. درنگاه پر حرارتش و در دعایش. حالا می فهمم رنج توام با عشق چیست. اصلا حالا می فهمم عشق بی بهانه چیست و عاشق کیست حالا میفهمم تمام شادی و خوبی دنیا را برای کس دیگری خواستن یعنی چه حالا می فهمم شب و روز به عشق دیگری زندگی کردن یعنی چه حالا میفهمم لحظه به لحظه دلتنگ شدن یعنی چه...
-
بهانه زندگی
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1391 23:57
دوست دارم در رنگهای شادِ بودنت چرخ بزنم و در دنیای شیرین افکارت غرق شوم دوست دارم هوای تو را نفس بکشم و صدای تو را عشق کنم دیگر به دنبال بهانه برای زندگی نیستم من بهانه ی خود را یافته ام... 910616
-
یک سال
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1391 01:37
چیزی نمانده یک سال چقدر زود میگذرد مثل یک روز اما نه عمری گذشته نمی دانم معیار زمان چیست اما این یک سال معنای واقعی خیلی دور- خیلی نزدیک است
-
خوشبختی
جمعه 26 خردادماه سال 1391 02:13
گاهی خوشبختی توی دستت هست و نمی دونی ... میذاریش زمین و با دست خالی میری دنبال خوشبختی