-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 خردادماه سال 1391 23:23
جدید ترین اقدامم استعفا ؛
-
همنشین
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 23:27
هر چقدر هم که پای یه علف هرزه آب و کود بریری، واست میوه نمیاره!! ببین وقتت رو با کی پر میکنی…!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 23:27
موقع خسته شدن به دو چیز فکر کنید اول: آنهایی که منتظر شکست شما هستند تا “به شما ” بخندند دوم: آنهایی که منتظر پیروزی شما هستند تا “با شما ” بخندند
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1391 00:01
یادش بخیر سال گذشته این موقع ها ... تو کجا بودی ؟ من کجا!!!
-
زندگی
چهارشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1391 23:42
چند جمله کوتاه چند نگاه خسته چند لقمه کوچک چند جمله ساده
-
سال 91
پنجشنبه 10 فروردینماه سال 1391 01:19
سال نو مبارک
-
رسم روزگار
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1390 09:33
زندگی مجموعه ای از باید ها و نباید هاست که دوستشان ندارم همیشه باید حرفی بزنی که دیگران را خوش آید و از حرفی که خوشایند دیگران نیست - حتی اگر درست باشد- پرهیز کنی همواره باید مصلحت اندیشی کنی مثل اینکه در چهارچوبی سخت قرار گرفته باشی و رها شدن از آن چهارچوب غیرممکن به نظر آید دلم از این دنیای سخت که دیدن لبخند کودک را...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 10:09
لعنت بر آدمهای دو رو و دو رنگی که ساده دیگران را خراب می کنند کاش آخرتی که می گویند همینجا بود تا همانطور که دل شکستند ٬ مجازات می شدند دنیا روی دوشم سنگینی می کند می خواهم همه بدی های این چند وقت را بالا بیاورم و بروم سراغ زندگی ام خسته ام
-
دلتنگ
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 11:42
اینجا منم و این دل بی قرار بی سامان منم و این تن خسته منم و اینهمه زنگ صدایت که باز در گوشم نشسته یاد غروب می افتم که خوشبختی در تمام رگ و پوستم می دود و با اشتیاق به پیشواز غروب میروم دلم لحظه به لحظه برایت تنگ است
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 اسفندماه سال 1390 12:44
الآن احساس می کنم هیچ جا وبلاگ نمی شه واسه رفع دلتنگی. هر چیزی رو نمیشه توی این سایتهای اجتماعی نوشت. اینجا خوبه . دوستش دارم .
-
گفت و شنود
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 11:02
بهم میگه گاهی باید به خاطر چیزی که عاشقشی از چیزی که دوست داری دست بکشی بهم میگه گاهی باید موقعیت های قابل تکرارت رو فدای موقعیتی کنی که فقط یکبار پیش می آد درست میگه . اما چرا من سر در گم هستم و باز هم متقاعد نمی شم . چرا می ترسم . چرا و از چی ؟
-
دوراهی انتخاب
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1390 12:12
روزگار همینطور بوده و هست و فکر کنم خواهد بود همیشه تو رو توی دو راهی انتخاب قرار میده گاهی اما انتخاب راحت تر هست و گاهی نه من از انتخاب بین ۰ و ۱ متنفرم و این روزها دقیقا وسط دوراهی قرار دارم انتخاب بین فقط دل و انتخاب منطقی انتخابم درواقع بودن یا نبودن هست خلاصه که : یارب از ابر هدایت برسان بارانی پیشتر زانکه چون...
-
سربالایی
جمعه 5 اسفندماه سال 1390 01:56
دنیا سر بالایی و سر پایینی زیاد داره همیشه حس می کردم رسیدن به سرپایینی خیلی خوبه اما وقتی بیشتر فکر میکنم می بینم "قله" سخت ترین قسمت سربالایی هست
-
سهم من از زندگی
جمعه 5 اسفندماه سال 1390 01:56
دنیا اینجوریه دیگه گاهی اون چیزی رو که میخوای صاف میذاره کف دستت گاهی چیزی بیشتر از توقعت بهت میده گاهی هم چنان حالت رو میگیره که نفهمی از کجا خوردی . هر چی داری رو ازت میگیره و تو رو سر جات می نشونه خلاصه که خدا داده و نداده ات رو شکر
-
روزهای بدی که روح را می خراشد
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 13:53
گاهی از هر چه داری خسته می شوی گاهی همه چیزهای دنیا دلزده ات می کنند گاهی عمیقا غمگینی و گاهی با همه دنیا قهری من شکسته ام من آسیب دیده ام من ضربه از اعتماد خورده ام و امروز اینجا نشسته ام و دلم به حال خودم می سوزد جایی برای حرف زدن نیست برای فریاد کشیدن تنها راه رهایی من نوشتن است با این کلید هایی که صدای "تق تق...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 08:07
گاهی چیزی از خدا می خوایم که خدا بهمون نمی ده . فکر می کنیم بد شانسیم و ... اما توی یه موقعیت خاص می بینیم چه شانسی آوردیم. خدا جونم به خاطر اینکه این روزها اینجا کنار خانواده ام هستم بینهایت ازت سپاسگزارم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 بهمنماه سال 1389 21:32
از این مملکتی که داریم توش زندگی می کنیم حالم به هم می خوره و هر روز اعتقادم بیشتر میشه که اینجا تبدیل شده به یه کشور لجن بسته ی تاریکِ وحشیِ ناخوش . ترکیبی از هر حکومت زشت و بد توی دنیا شدیم و امشب مردم رفتند روی پشت بوم و الله اکبر گفتندو شکر کردند این زندگی سگی رو. خیلی متاسفم
-
انتظار
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 23:19
لعنت به صورتک خاکستری کنار اسمت که هر چه منتظر می مانم زرد نمی شود یاد روزهای گذشته
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 آذرماه سال 1389 19:17
گاهی از اینکه خسته می شوم هم خوشحال و خرسند می شوم و به استقبال خستگی بیشتر می روم. چیزی است در درونم که قادر به گفتنش نیستم .
-
روز بد
شنبه 22 آبانماه سال 1389 20:52
بعضی روزها از همان صبح ٬ یک روز بد و کوفتی شروع می شود... مثل امروز ... یک روز بد ... . . . ما همچنان می گردیم ... هر روز مایوس تر می شوم ... . . . هر روز پر مشغله تر و هر روز کلافه تر می شوم... دلم روزهای بی کاری می خواهد و یک استراحت
-
شاید من بدم
پنجشنبه 20 آبانماه سال 1389 00:18
شاید یک روز این پرده ی شوم بد شانسی کنار برود... شاید یک روز مردم شادی همگانی داشته باشند... شاید روزی همه به اندازه گذران روزگار پول داشته باشند... شاید روزی کسی به قیمت شیشه کردن خون دیگران به دنبال پول نباشد... شاید روزی اگر جوانی زخمی در میدان کاج افتاده بود کسی نجاتش دهد... شاید روزی به بهانه های گوناگون به...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 مهرماه سال 1389 23:17
وقتی مدیریت کم اثرتر از آن است که میتواند باشد یا لازم است باشد، همه ما بهای آن را میپردازیم. (گری همل)
-
هزارتوی زندگی
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 00:29
هزارتوی عجیب ٬ ترسناک و غم انگیزیست زندگی دیوارهای بلند بر این راهها سایه انداخته هرچقدر قد میکشی ورای دیوار را نمی بینی خود را به راههای مقابل میسپاری تا راهی را صدها بار طی کنی خطا کنی ٬بازنده باشی اما همچنان ادامه دهی اشتباه کنی و باز اشتباه و باز هم
-
حســــــــــنا
جمعه 11 تیرماه سال 1389 09:50
گرچه از فاصله ی ماه به من دورتری ولی انگار همینجا و همین دور و بری ماه می تابد و انگار تویی می خندی باد می آید و انگار تویی می گذری
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 خردادماه سال 1389 23:46
و من تمام میشوم٬ وقتی تو غصه می خوری
-
پیله
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 23:59
پیله ام را می خواهم.... پیله ام هر چند برایم تنگ شده باشد .... من اگر زیباترین پروانه هم باشم!! در جمع شاپرک های خاکی رنگ خسته تر از همیشه ام..... دلم روزهای پیله گی می خواهد .....
-
یادروز سعدی
چهارشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1389 10:11
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم من رمیده دل آن به که در سماع نیایم که گر به پای...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1389 13:18
هر روز در راه رفتن به محل کار این آقای راننده رادیو را روشن میکند و من به اجبار اخبار میشنوم. امروز به طور شفاف مقایسه آزادی بیان در دولت هفتم و دولت نهم بود و اینکه چقدر آزادی بیان در این چند ساله رشد کرده است. چــــــــــــــــــقدر... اعتماد به نفس بالا می خواهد اعلام این اخبار... کم کم احساس میکنم پشت گوشهایمان را...
-
نوروزانه
یکشنبه 1 فروردینماه سال 1389 12:37
باد وزید ............ برگ گلی با لبخند از شاخه افتاد .............. پرنده ای به شیشه خورد ............... قطره ی آب به زمین چکید .............. صدای کاغذی رقصان در هوا .................... صدای سوت ترقه ای ............. صدای قهقه ی دخترکی در کوچه به گوش رسید ............... بوی عود و اسپند برخواست...
-
دلم تغییر میخواد
شنبه 22 اسفندماه سال 1388 22:20
روزهای پایانی سالی است که هزاران هزار بار گفتم «خسته شده ام »«خسته ام» پایان سالی است که هزاران بار خواندم از نگاهت که خسته ای سالی که دویدیم و دویدیم سالی بدون شادی سالی تنها با یک رنگ ... آن هم سبز سالی پر از نگرانی ... حتی تا لحظه آخر سالی با یک دنیا کار ناتمام یک دنیــــــــــــــــــــــــــــا بدون تردید می...