-
CoLOr Of .......
یکشنبه 19 مهرماه سال 1383 02:04
رنگ ترس تو نظر من سفید غبار آلوده .... رنگ کمر بند ایمنی سبز .... رنگ دوستم سفید و گاهی هم قرمز .... رنگ یه روز بد قهوه ای .... رنگ اضطراب طیف رنگهای تند و مواج .... رنگ یه لبخند آبی آسمانی .... رنگ کمک شاید زرد و شاید بنفش .... رنگ من ولی .................................... جمعه می تونست روز خیلی خوبی باشه .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1383 01:21
شب بود ... انگار همه چیز با قبل فرق داشت ٬ حس می کرد خودش نیست ٬ خودش نیست که راه می ره٬ تصمیم می گیره ٬ حتی نفس می کشه ٬ هیچ چیز نمی تونست خوشحالش کنه ٬ دیگه هیچ چیزی نداشت ٬ دیگه حتی امید نداشت ٬ داشت ذوب می شد .......... بی صدا ............... بی درد ....... پر زجر..... فقط دریا با اون همه آب می تونست جلوی ذره ذره...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 مهرماه سال 1383 18:49
خدایا به من توفیق عشق بی هوس تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه معشوق بداند عنایت فرما < دکتر شریعتی > ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 مهرماه سال 1383 02:26
خدایا اندیشه و احساس مرا در سطحی قرار مده که زرنگیهای حقیر و نکبت بار آدمیان اندک را متوجه شوم و چه دوست دارم بزرگواری گول خور باشم تا کوچکواری گول زن. <<دکتر علی شریعتی>> سلام امروز اولین روز پاییز بود . تموم شد . اما روز خوبی هم نبود . امیدوارم روز های خوبی در انتظار همه باشه . دلم برای یه چندتا از اول...
-
بدون شرح . . .
چهارشنبه 1 مهرماه سال 1383 00:43
در جمع من و این بغض نا گوار جای تو خالی
-
گلابی
شنبه 28 شهریورماه سال 1383 22:40
خیلی هم سخته ها ... فکر کنم مریض شدم حس آپدیت ندارم حرف زدنم نمی آد . --------------- Edit it now عجیب دلتنگ و دلگیر و هر چی دل دیگه هس ٬ هستم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 شهریورماه سال 1383 02:34
از پای نشستیم و به کس هیچ نگفتیم از ریشه گسستیم و به کس هیچ نگفتیم بر آینه های دلمان سنگ براندند در خویش شکستیم و به کس هیچ نگفتیم خوشال باشید . . .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 شهریورماه سال 1383 02:04
تو به اندازه تنهایی من خوشبختی من به اندازه زیبایی تو غمگینم * از ؟ بدم می آد * بابامو می خوام * خیلی چیزا می خواستم بگم که گفتنم نمی آد * به دوستان عزیزی هم که دانشگاه قبول شدن واقعا تبریک می گم * دوستای گلی هم که قبول نشدن ٬ هیچ ایرادی نداره . سال دیگه حتمن قبول می شید . به این فکر کنید که شاید دیگران بهتر از شما...
-
خوشالی ! ...
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1383 00:57
یه بار یه یارو تعطیلی (خل) یه چراغ جادو پیدا می کنه . غول چراغ بهش میگه ۳ تا آرزو کن . اولیش می گه : یه پرشیا می خوام غوله می گه اوکی دومیش میگه :یه پرشیا می خوام غوله می گه اوکی سومیش میگه : یه پرشیا می خوام غوله هم بهش پرشیا میده بعد ازش می پرسه خدا وکیلی این ۳تا پرشیا رو واسه چی می خوای ؟ جواب میده : می خوام...
-
اینم یه مدلشه
شنبه 14 شهریورماه سال 1383 01:13
سلام دیدید بعضی چیزا وقتی بهش دقت می کنید جز اعصاب خوردی براتون هیچ فایده ای نداره ؟! آقا من دیروز هر چی به این رانندگی ها دقت می کردم واقعا اعصابم خورد می شد . یعنی می شه گفت هیچ کس ٬ هیچ کس به قوانین ٬ به دیگران احترام نمی ذاره تو رانندگی . چرا همش شدیم فقط خودمون ؟ خودمون برسیم . خودمون زود از چهار راه رد شیم ....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 شهریورماه سال 1383 01:14
دلم یه لیوان خیلی بزرگ شربت پرتقال خنک می خواد ...
-
حرفهای پراکنده ی یک شبگرد
دوشنبه 9 شهریورماه سال 1383 02:04
-
جام جهانی المپیک
پنجشنبه 5 شهریورماه سال 1383 05:02
تا الان که رتبه ۴۷ رو داریم . فقط اگه ۲۴ طلای دیگه ۲۹ نقره و۲۲ برنز دیگه بگیریم و بقیه هیچی نگیرن ما با آمریکای جهان خوار تعداد مدالهامون مساوی می شه ولی چون ما خوشگلتر هستیم و مومن هم هستیم و خدا هم با مومنین است ٬ لذا ما اول می شیم . کم کم هم هی علی الصلاة المپیکتونم مبارک
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 31 مردادماه سال 1383 02:46
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 مردادماه سال 1383 20:43
خوب نیستم غمگینم دلم شده مثل یه بادکنک پر از آب . سنگین و منتظر یه تلنگر که بترکه
-
چی بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟
سهشنبه 27 مردادماه سال 1383 14:54
یه روز که تصمیم داری آروم باشی از همیشه بدتر می شه . اونقدر عصبانی می شی که راحت می تونی سر بعضی آدما رو گاز بگیری دلت می خواد یه داد بزنی که چهار پنج تا از آجر های دیوار بیفته همه چیزای بدی که یه وقت دیگه منتظرش بودی همون موقع اتفاق می افته احساس می کنی یه جورایی هیچی با هیچی جور نمی شه کی اسم قول جدی و قطعی رو...
-
.:.:.:. HaPpY BirThDaY .:.:.:.
یکشنبه 25 مردادماه سال 1383 02:37
تولد داداشم رو به خودش ٬ خانواده محترمش و البته خودم تبریک می گم ... از اینجا ٬از پشت این کامپیوتر می گم تولدت مبارک . هزار ساله و هزاران ساله باشی و شاد . در انتظار تصویر تو این دفتر خالی ٬تا چند تا چند ورق خواهد خورد ؟ اصلن هم غصه نخور که یک سال پیر تر شدی امید وارم همیشه خوشال باشی. schönen Geburstag
-
نکته ...
پنجشنبه 22 مردادماه سال 1383 02:36
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1383 02:19
حسین پناهی هم از بس که جان ندارد مرد . . . هیچ وقت ٬هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد امشب دلی کشیدم شبیه نیمه سیبی که به خاطر لرزش دستانم در زیر آواری از رنگها ناپدید شد . . . به من بگویید فرزانگان رنگ و بوم و قلم چگونه خورشیدی را تصویر می کنند که ترسیمش سراسر خاک را خاکستر نمی کند . . . یادم بیارید فردا آپدیت کنم با خبر...
-
i Need Help ............
سهشنبه 20 مردادماه سال 1383 00:33
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش این یه بیت شعر بی دلیل اینجا نیست . شاید یه جورایی یه تصمیمه . اما فعلن کسی ندونه بهتره خدمت شما که عرض کنم ، روزا مثه برق و باد گذشت فردا پس فردا جمعه هست . جمعه 23 مرداد . چقدر که دوست داشتم این روز یه روز بهتری می شد . جمعه من بازم برای n امین...
-
سر به سرم نذارید میخورمتونا
یکشنبه 18 مردادماه سال 1383 21:34
الآن عصبانی هستم . زیادا حالا اول تر اینجوری هم بودم ولی حالا رنگم عوض شده ولی قیافم اینجوریه . راستش خواستم از خونه برم بیرون دیدم ممکنه دعوام شه . قدرت بدنی هم که ندارم یه سیر کتک می خورم . بنابراین گوشه عزلت (نمی دونم درسته یا نه ) برگزیده و در کنج خانه نشستم . فعلن هم هیچ رفیقی شفیق تر از این کامپیوتر پیدا نکردم...
-
مامانی روزت مباررررررررررررررررک !
یکشنبه 18 مردادماه سال 1383 01:32
امروز روز زن بود روز مادر نمی دونم شما مادر رو چی معنی می کنید تعبیرتون از زن چیه دوست دارم هر کس می آد اینجا نظرش رو در باره زن بنویسه در باره مادر . یه کم فکر کنید فقط... خیلی چیزا می خواستم بنویسم ولی حالا بیشتر دوست دارم نظر شما رو بدونم . عکس بالایی رو دیدید ؟ هممون یه روز اینقدر ریزه بودیما منتظز نظرتون هستم...
-
i'M LoOkInG 4 .........
شنبه 17 مردادماه سال 1383 01:25
به به سلام احوال شما ؟ نمی دونم چی می خوام بنویسم ولی یه اگهی دارم اونم اینه که من بچه که بودم یه کتاب جایزه گرفتم به نام « آواز خر ٬ رقص شتر» حالا اگه کسی این کتاب رو سراغ داره ٬ یعنی می دونه که باز چاپ شده و توی بازار هست به من یه خبر بده و این جانب رو خوشحال کنه . آخه من این کتاب رو خیلی دوست داشتم . ولی مادر...
-
هر کی گفت ماه کجا بود ؟
یکشنبه 11 مردادماه سال 1383 00:45
-
i'm so Tired ....
دوشنبه 5 مردادماه سال 1383 21:21
اونقدر خسته هستم که نمی تونم چیزی بگم . فقط اینکه دارم چتهای شبونه رو ترک می کنم .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 مردادماه سال 1383 02:08
قرن ما روزگار مرگ انسانیت است سینه دنیا زخوبی ها تهی است صحبت از آزادگی ٬ پاکی ٬مروت ٬ابلهی است ... شعر رو کامل اینجا نوشتم . اگه دوست دارید بخونید * جدی دل آدم کباب میشه . از این بچه ها زیاده ها . این فقط یه عکس نیست . شما نگاه به مچ دستش کنید .
-
Together
چهارشنبه 31 تیرماه سال 1383 01:05
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
-
آقای مخابرات چی من معترضم
شنبه 27 تیرماه سال 1383 00:16
وااااااااااای از دست این مخابرات وضعیت تلفنهای ما که اصن تعریف نداره . تعریف که نداره هیچ خیلی هم افتضاحه . یکی از تلفنها که با دوتا از همسایه ها تقریبا مشترک هست و اینکه تقریبا از وقتی خطها دیجیتال هم شده خیر سرشون ٬ این هم محلی های ما(که البته نمی دونیم دقیقا کی هستن و فقط تلفنی صحبت کردیم ) شماره تمام فامیلها و...
-
رفقا !
سهشنبه 23 تیرماه سال 1383 00:45
-
تفریحات سالم یا ناسالم ٬ مسئله این است ...
جمعه 19 تیرماه سال 1383 19:43