از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

چی بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟


یه روز که تصمیم داری آروم باشی از همیشه بدتر می شه .
اونقدر عصبانی می شی که راحت می تونی سر بعضی آدما رو گاز بگیری
دلت می خواد یه داد بزنی که چهار پنج تا از آجر های دیوار بیفته
همه چیزای بدی که یه وقت دیگه منتظرش بودی همون موقع اتفاق می افته
احساس می کنی یه جورایی هیچی با هیچی جور نمی شه

کی اسم قول جدی و قطعی رو گذاشته قول مردونه؟ اگه ببینمش تک تک موهای سرشو می کنم
آخه یه جورایی دیدم که این مردا ببخشیدا گند زدن به هر چی قوله
فکر می کنم گذشته زمانی که مردا حرفشون حرف بود و قولشون قول


. . .
چشماش هنوز بسته بود
 و چشمای مشتاق من هنوز بی تاب دیدن نگاه گرمش
و سالها گذشت
 و نگاه بی تاب چشمهای خسته ی من در انتظار گرمای نگاهش

نظرات 6 + ارسال نظر
عاشق نگار دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:04 ق.ظ

......Vaaaaaaay cheeee ageh bebinamet

ساغر چرت و پرتی سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:51 ب.ظ http://www.saghariii.com

قول مردونه دیگه هیچ ارزشی نداره دلبندم ....

هری پاتر سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:14 ب.ظ http://weblog.hosseinonline.com

رو هیچ مدل قول نمیشه حساب کرد....
آدم نمیتونه تا ۴ دقیقه بدشم حدس بزنه یعنی دست خود آدم نیست که آروم باشه یا نباشه کلا نمیتونی هر کاری دوس داری انجام بدی و ....

لیانشانپو سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:33 ب.ظ http://malmaljoon.persianblog.com

الهام جون قربونه زبونت خوشم میاد که داری مثل من فهمیده میشی

ممل سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:26 ب.ظ

vali mamal gholash ghole
bavar nadari az saghar bepors
Ciao

احسان سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:03 ب.ظ http://ehsanica.blogsky.com

:)
گذشت اون گذشته ها...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد