از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

حس

 

حس رقصیدن دارم ......

حس چرخیدن .......

حس پریدن .....

حس خندیدن .....

حس راه رفتن زیر نور مهتاب و بالا پایین پریدن و آروم گرفتن ......

نمی دونم چه حسی هس . ولی خوشحالم.

امروز بعد از ظهر یه خبر خوب بهم دادن که فعلن نمی خوام افشا بشه ٬ تا مطمئن شم .

------------

امروز یه بازگشت به سن ۶ سالگی هم داشتم.....

 

رها

 

           دستهای مرا که ساقه ی سبز نوازش است ٬

                                  با برگهای مرده هم آغوش می کنی ...

 

سکوت

 

اینقدر پیش خودم خرابم کردی ٬ که به بیهودگی وجودم اطمینان پیدا کردم

 

اینو امشب دلم می خواست بنویسم :

 

بی من از کوچه۱ گذر کردی و رفتی

بی من از شهر سفر کردی و رفتی۲

قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم۳

تا ته کوچه۴ به دنبال تو لغزید نگاهم

تو ندیدی ٬ نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی

...

-----

پی نوشت :

۱. پیچ               ۲. نرفتی             ۳. قهوه ای ام              ۴. پیچ

 

قد

 

احساس می کنم دارم قد می کشم.

از فردا هر روز صبح روی دیوار بالای سرم خط می کشم.

 

مرگ موقت ما

 

شاید این روزها بگذره اما طعم گیلاس فراموش نمی شه .

...

شاید مدتی گرد مرگ روی صورتم پاشیده شود ٬ اما من بازهم زنده می شوم...

 

گذر زمان

 

باور کردنی نیست که اون دختر کوچولو اینقدر بزرگ شده باشه !

باورش سخته که اون سر کوچک و بی مو پوشیده شده باشه از اینهمه موهای مشکی و مواج !

چقدر این دختر کوچولو بزرگ شده ...

 

 

ای ساربان آهسته ران

 

(۴۱۲و۱)

نام

 

امروز در کاغذ سپید تمرینم

هزاران دایره هم مرکز دور نامت کشیدم

 

۴۵ 

دست

 

گرمای دستت از مهر نبود
گرمای دستام ،دستاتو خیس عرق کرده بود
و من بی خبر از اینکه چقدر دوست داری دستاتو رها کنم
تا تو ، با دستمالی کهنه تمامی محبت دستای من رو محو کنی

...

 

وداع

 

ار جام هجدهم حذف شدیم در حالی که

جای پای بازیکن ۵۳ کیلوگرمی ما روی صورت فیگو موند.

فکر کنم تا حالا کسی روی صورت فیگو اینجوری رد پا نذاشته بود. 

  و نتیجه

--------

امتحان دارم  !!!

 

اندازه

چه دلیلی وجود داره که دیگران مقیاس اندازه گیری رو برای ما مشخص کنن وقتی با ما فرق دارن؟

من مثل تو نیسم. مقیاس اندازه گیری من با تو فرق داره .

و حتی

        خوب من شاید بد باشد برای تو !

 

تولد مبارکی

 

نمی دونم چرا این قیام خونین ۱۵ خرداد پاشو از زندگی وبلاگ من نمی کشه کنار.

امروز مثل هر سال بازم ۱۵ خرداد شده .

اتفاقهای مهم این روز عبارتند از :

چهار سال پیش در چنین روزی داداش گلم امیر رفت .

سه سال پیش در چنین روزی هم وبلاگ من  .:. ELIGOLI.BLOGSKY.COM .:. پا به دنیای نتی گذاشت .

تولدش مبارک

Inflatable Birthday Cake

وقتی به نوشته هام از روز اول تا حالا نگاه می کنم می بینم چقدر عوض شدم. از این تغییر اااااااای راضی هستم .

از همه ی دوستایی که توی تمام مدت منو اینجا تنها نذاشتن ٬ دوستایی که تازگی به من سر می زنن ٬ عزیزانی که قبلن اینجا می اومدن و حالا نمی آن ٬ از همه ممنونم .

 

به هر حال

.:.HaPpY BiRtHdAy My BlOg.:.

 

 

پرتگاه

 

چند قدم جلوتر ٬ می ایستی !

آنجا پرتگاه است

من بارها و بارها تا نزدیکی پرتگاه رفته ام

اما

هنوز جرات پریدن ندارم

 

می دانم روزی از همین پرتگاه اوج خواهم گرفت

 

---------

امروز روز خوبی بود و در واقع دوستان این روز رو رنگ آمیزی کردند . رنگ خاطرات از بین نمی ره.

 

کدام بهتر است

 

از گزینه های زیر یکی را انتخاب کنید :

۱.علم

۲.ثروت

۳.ثروت که منجر به علم شه .

۴.علم که ثروت بیاره .

۵.گور بابای علم .

۶. علم بدون ثروت به هیچ دردی نمی خوره .

۷.ثروت همراه با علمی که ما را متعالی کند.

۸. تقوی مهم هست.

۹.علم و ثروتی که در خدمت بشریت باشه.

۱۰. گزینه ی پیشنهادی خودتون

 

 

شرح حال

 

Sad

کس نمی داند ز من جز اندکی