ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
هیچ چیز این شهر خاکستری برایم زیبا نیست
وقتی در حسرت به آغوش کشیدنت
گوشه ی این کافه ، آرام آرام اشک میریزم.
بی تاب آن دستهای مهربان و
آرامترین آغوش دنیا،
لحظه هایم سخت و کشدارند.
20151117
سکوت گاهی بهترین راه هست برای فرار ، گاهی باید سکوت کرد و لبخندی ساخت و نشان داد . تا بگویی خوبم ، همه چیز خوب است به غایت. تا نقاب بزنی و بپوشانی تمام غمهای درونت را ، اندوه جانکاهت را. تا کسی دلواپست نشود. تا غمت نخورد عزیزی.
سکوت میکنم و امید میبندم به روزهای در پیش .
غربت لعنتی کوچکتر از آنی که شکستم دهی
نوامبر 2015- یکسال پس از هجرت