ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
خاطرات پراکنده ای که در این روزها ذهن درگیرم را درگیر تر می کند ...
ابی که با صدای بلند می خواند و پنجره ای که رو به قبرستان باز می شود...
ظهر های گرم کار با آن دیوارهای سبز...
روزهای به انتظار مشتری با آن سرامیک های سفید و میز آبی ...
شب های تأتر...
روزهای بارانی و قدم زدن با آن کاپشن قرمز...
خواندن درسهای تئوری موسیقی ...
کلاسهای سلفژ روزهای جمعه ...
ساندویچهای خانگی دانشگاه ...
کار و تفریح لذت بخش و بی ثمر...
سرمای استخوان سوز...
کلاسهای سه شنبه ...
من زمینم تو بهار...
و مرور اینهمه خاطره در امروز . می دونم که همین امروز هم فردا خاطره می شه