از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

جدید ترین اقدامم  

    استعفا ؛  

 

همنشین

 

هر چقدر هم که پای یه علف هرزه آب و کود بریری، واست میوه نمیاره!!
ببین وقتت رو با کی پر میکنی…!

موقع خسته شدن به دو چیز فکر کنید
اول: آنهایی که منتظر شکست شما هستند تا “به شما ” بخندند
دوم: آنهایی که منتظر پیروزی شما هستند تا “با شما ” بخندند

یادش بخیر سال گذشته این موقع ها ... 

تو کجا بودی ؟ من کجا!!!

زندگی

چند جمله کوتاه 

چند نگاه خسته  

چند لقمه کوچک 

چند جمله ساده 

 

سال 91

 

سال نو مبارک 

 

رسم روزگار

زندگی مجموعه ای از باید ها و نباید هاست که دوستشان ندارم  

همیشه باید حرفی بزنی که دیگران را خوش آید و از حرفی که خوشایند دیگران نیست - حتی اگر درست باشد- پرهیز کنی 

همواره باید مصلحت اندیشی کنی  

مثل اینکه در چهارچوبی سخت قرار گرفته باشی و رها شدن از آن چهارچوب غیرممکن به نظر آید  

دلم از این دنیای سخت که دیدن لبخند کودک را از مادر دریغ می کند گرفته است  

دلم از این دنیا که پاسخ زحمت را با دشنام می دهند گرفته است  

دلم از این دنیا که چاپلوس را ستایش می کنند گرفته است  

دلم از خیلی چیزها گرفته  

 

دلم می خواهد مدتی خانه نشین شوم  

ذهنم آشفته است

 

لعنت بر آدمهای دو رو و دو رنگی که ساده دیگران را خراب می کنند 

کاش آخرتی که می گویند همینجا بود تا همانطور که دل شکستند ٬ مجازات می شدند 

 

دنیا روی دوشم سنگینی می کند 

می خواهم همه بدی های این چند وقت را بالا بیاورم و بروم سراغ زندگی ام

خسته ام

دلتنگ

 

اینجا منم و این دل بی قرار بی سامان 

منم و این تن خسته  

منم و اینهمه زنگ صدایت که باز در گوشم نشسته 

 

یاد غروب می افتم که خوشبختی در تمام رگ و پوستم می دود 

و با اشتیاق به پیشواز غروب میروم 

 

دلم لحظه به لحظه برایت تنگ است  

الآن احساس می کنم هیچ جا وبلاگ نمی شه واسه رفع دلتنگی. هر چیزی رو نمیشه توی این سایتهای اجتماعی نوشت. اینجا خوبه . دوستش دارم .

گفت و شنود

بهم میگه گاهی باید به خاطر چیزی که عاشقشی از چیزی که دوست داری دست بکشی 

بهم میگه گاهی باید موقعیت های قابل تکرارت رو فدای موقعیتی کنی که فقط یکبار پیش می آد 

 

درست میگه . اما چرا من سر در گم هستم و باز هم متقاعد نمی شم . چرا می ترسم . چرا و از چی ؟

دوراهی انتخاب

روزگار همینطور بوده و هست و فکر کنم خواهد بود  

همیشه تو رو توی دو راهی انتخاب قرار میده 

گاهی اما انتخاب راحت تر هست و گاهی نه  

من از انتخاب بین ۰ و ۱ متنفرم  

و این روزها دقیقا وسط دوراهی قرار دارم  

انتخاب بین فقط دل و انتخاب منطقی  

انتخابم درواقع بودن یا نبودن هست 

 

خلاصه که : 

یارب از ابر هدایت برسان بارانی 

پیشتر زانکه چون گردی ز میان برخیزم

سربالایی

دنیا سر بالایی و سر پایینی زیاد داره
همیشه حس می کردم رسیدن به سرپایینی خیلی خوبه اما وقتی بیشتر فکر میکنم می بینم "قله" سخت ترین قسمت سربالایی هست

سهم من از زندگی

دنیا اینجوریه دیگه
گاهی اون چیزی رو که میخوای صاف میذاره کف دستت
 گاهی چیزی بیشتر از توقعت بهت میده
گاهی هم چنان حالت رو میگیره که نفهمی از کجا خوردی . هر چی داری رو ازت میگیره و تو رو سر جات می نشونه
 
خلاصه که خدا
داده و نداده ات رو شکر

روزهای بدی که روح را می خراشد

گاهی از هر چه داری خسته می شوی  

گاهی همه چیزهای دنیا دلزده ات می کنند  

گاهی عمیقا غمگینی  

و گاهی با همه دنیا قهری  

من شکسته ام  

من آسیب دیده ام  

من ضربه از اعتماد خورده ام  

و امروز اینجا نشسته ام و دلم به حال خودم می سوزد  

جایی برای حرف زدن نیست  

برای فریاد کشیدن  

تنها راه رهایی من نوشتن است  

با این کلید هایی که صدای "تق تق " شان هم نمی تواند سکوت بی رمق ذهنم را پاره کند 

 

من تنهای تنهایم