از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

وداع

  انقدر از نشدنها خسته ام که حتی خواب تا لنگ ظهر هم اسوده ام نمیکند. 

انقدر دلتنگ نبودن ها هستم که عکس یادگاری  هم جواب نیست.

انقدر از خداحافظی بیزارم که امید سلام دوباره هم ارامم نمیکند. 

انقدر بی قرارم که فکر بی تابی دیگران هم قرارم نمیدهد.


مسافرانم چمدان میبندند و گویی قلب و روح مرا با لباسهای معطرشان بسته بندی میکنند و میبرند انسوی ابها ، در قاره ای دیگر. تا کی دوباره دیدار میسر شود

نظرات 1 + ارسال نظر
Reza جمعه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 08:48 ق.ظ http://rezacplus.blogsky.com

چه زیبا بود، دو سه بار این متن رو خوندم و سعی کردم که درکش کنم.
راستی چقدر شما پیشکوستید تو وبلاگ نویسی! ای ولله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد