از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

آشفتگی های یک ذهن شاد


چقدر این روزها شیرین هستند

پسرک چشم درشتی با مژه های بلند و خوش فرم و انبوهی از موی تیره و حالت دار و صورت گرد و لبخند پهن و مهربانی بی حد در برابرت زیبایی دنیا را نشان میدهد و افتخار میکنی به زن بودن خودت به مادر بودنت.

دخترکی نیامده در درونت غوغا میکند و پسرک چشم سیاهت با شعفی وصف ناپذیر منتظر دیدار خواهر کوچکش است و شادیش را با همه ی کسانی که میبیند تقسیم میکند.

مردی در کنارت هست مهربان و از جنس آب ، پر تلاش و مهربان و میدانی که خانواده ستون استواری دارد به نام مرد، همسر، پدر و دلت قرص می شود از بودنش.

منتظر هستی تا مادرت را به آغوش بکشی پس از ماهها دوری

و دوستانی مهربان که گویی پاداش تمام نیکی های عالم هستند


خوشبختم