از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

روزگار


وقتی خودم را مرور میکنم ، سر درگم میشوم. گاهی گمان میکنم چه بی هدف نیمی از عمرم را گذراندم . گاهی لحظه های موفقیت عمرم چشم نواز تر هستند و گاهی عشق بی نظیر ترین تکه ی این پازل نیمه کاره هست.

اما به خاطر می آورم هر گاه ایستادم و خود را ورانداز کرده و به مرور خود نشسته ام آنچه دیدم نیاز به تغییر بوده و تصمیم جدید، گامهای زیادی در پیش دارم که باید کفش آهنی ام را بپوشم و حرکت کنم به جلو 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد