ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دارم این روزها برای تمام رفتن ها و نرفتن ها
بهانه تراشی میکنم
برای تمام ماندن ها و نماندن ها
دیر یافتمت و اکنون لابلای تمام نوشته ها میبینمت
لابلای سطرهای منظم کتابهای هرگز نخوانده ی کتابخانه ام
لابلای سطرهای بریده بریده ی شعر های نو
و حتی لابلای تمام نقاشی های کودکیم
کجا به هم رسیدیم ؟! نمیدانم
اما
امروز پاره ی تن منی
بخشی از جانم
قسم راستم شده ای
دستهایم می لرزد وقتی لابلای نوشتن به نام مقدست میرسم
نفسم شماره می افتد با یادت
و تنم گر میگیرد با خاطراتت
هر کجا باشی، حتی بی تصور حضورم
بی خیالِ خیالم
چه اهمیت دارد
وقتی من لبریز از توام
جانِ جانانم
20150519
13940229