از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

تلاش بی ثمر

 

هر چه دویدیم ٬ نرسیدیم  

هر چه گفتیم ٬ نشنیدند  

هر چه ریسیدیم ٬ پنبه شد  

هر چه خواندیم ٬ نفهمیدیم  

 

اکنون هم که هر چه نوشتیم ٬ دود شد رفت هوا 

نظرات 3 + ارسال نظر
مانی سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:27 ب.ظ http://manis.blogsky.com/

تا حالا وجه تشابه قرون وسطی و دستگاه حاکمیت اون موقع رو با الان مقایسه کردی ؟!؟!

بامداد سرخ شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:37 ق.ظ

عصر ظلمت های غول آسای عمارت ها
و دروغ
عصر رمه های عظیم گرسنگی
و وحشت بارترین سکوت ها
هنگامی که گله های عظیم انسانی به دهان کوره ها می رفت
[و حالا اگه دلت بخواد می تونی با یه فریاد گلوتو پاره کنی]
عصری که شرم و حق
حساب اش جداست،
و عشق
سوء تفاهمی ست
که با "متأسف ام" گفتنی فراموش می شود
عصری که
فرصتی شور انگیز است
تماشای محکومی که بر دار می کنند؛
سپیده ی ارزان ابتذال و سقوط نیست
مبداء بسیاری خاطره هاست: [ ]
وهن عظیم و اوج رسوایی نیست
سیاحتی ست با تلاش ها و دست و پا کردن ها
بر سر جایی بهتر:
[ ]
و غیبت ها و تخمه شکستن
به انتظار پرده که بالا رود
هم راه جنازه یی
که تهمت زیستن به خود بسته بود
از آن پیشتر که بمیرد
عصر کثیف ترین دندان ها
در خنده یی
و مستاصل ترین ناله ها
در نومیدی .
عصری که دست ها
سرنوشت را نمی سازد
و اراده
به جایی ت نمی رساند.
عصری که ضمان کام کاری تو
پول چایی ست که به جیب می زنی
ژبه پشتوانه ی قدرت ات
از سمسارها
و رییسه گان؛
و یک دستی مضامینی از این گونه است
که شهر را به هیات غزلی می آراید
با قافیه ها و ردیف
و مصراع ها همه همساز
و نمای نردبانی ظاهرش – که خود ،شعار تعالی ست-.
و از میان همه سنگلاخ و دشت
راه به دریا می بری
نیروی اوباشان و باج گیران را اگر
بستری شوی
و به زورق یقیین آن کسان بنشینی که هیچ گاه
تردیید نمی کنند،
و آدمی را
هم بدان چرب دستی گردن می زنند
که مشّاق ژنده پوش دبستان ما
قلم های نئین را قط می زد؛
و در دکّه ی بی ایمانی شان
همه چیز را
توان خرید
در برابر سکه یی.
عصر پشت و رو ،
که ژنرال ها
درسته می میرند
بی آن که
ککی حتا
گزیده باشد شان؛
و مردان متنفر از جنگ
با سینه های دریده
و پوستی
که به کیسه های انباشته از سرب می ماند.
عصری که مردان دانش
اندوه و پلشتی را
با موشک ها
به اعماق خدا می فرستند
و نان شبانه ی فرزندان خود را
از سربازخانه ها
گدایی می کنند،
و زندان ها انباشته از مغز هایی ست
که اونیفورم ها را وهنی به شمار آورده اند،
چرا که رسالت انسان
هرگز این نبوده است
هرگز این نبوده است!
عصر توهین آمیزی که آدمی
مرده یی ست
با اندک فرصتی از برای جان کندن،
و به شایستگی های خویش
از همه ی افق ها
دورتر است.
عصری چنان عظیم ،چنان عظیم ،که سفر را
در سفره ی نان نیز
هم بدان دشواری به پیش می باید برد
که در پهنه ی نام.

راحله شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:09 ق.ظ http://dokhtariran.blogsky.com/

رایگان گوشی وتلویزیون بگیرید شرایطش را نوشته ام در وبلاگم منتظرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد