از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

 
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی

آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان
که دل اهل نظر برد که سریست خدایی
پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند
تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی
حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
این توانم که بیایم به محلت به گدایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی

روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا
در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی


شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی

سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد
که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی
خلق گویند برو دل به هوای دگری ده
نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی
نظرات 7 + ارسال نظر
میثم جمعه 19 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 ق.ظ

فلاسفه سعدی میخونن و البته عشاق
خوشبحالت اگه هرکدومش هستی ما که لایقش نبودیم

nima پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:33 ب.ظ http://www.rangeniloofari.blogfa.com

دل که رنجید از کسی ، خرسند کردن مشکل است ، شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است ، کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد ، حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است .mamnoon misham age be ma sari bezanid

یغم یکشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:31 ب.ظ http://ahmadyaghma.blogfa.com/

چنگی زنو بر دل بزن ای تاجدار ناز من

دل را مصفا کن کنون ای دلبر و دمساز من

زنجیر زلفت برفکن آن خال لب بنما بمن

مستانه ساز امشب مرا ای هم نوای ساز من

این کهنه،غمهای مرا در زیر خم پنهان نما

آرامش جانم بده ، ای مونس هم راز من

از صوت خوش الحان تو گشتم خراب و باده نوش

پر کن کنون پیمانه ام ای مرغ خوش آواز من

بر دشت کنعان دلم چون یوسف گم گشته ای

باز آی بر کنعان ما ای سرور شهباز من

"یغما" که خود دل میبرد تو گوی سبقت برده ای

بر کش بر این هجران قلم ای مهوش تن ناز من

هدیه من به وبلاگ شما


Amir شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:00 ب.ظ http://www.myblog.de/amiru

HuuuuuuuuuM

پیرفرزانه شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:12 ق.ظ http://pirefarzaaneh.blogsky.com

خیلی خشنگه مرسی من سیوش کردم :دی

سـعـد یکشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 06:59 ب.ظ http://dotnetdream.blogfa.com

مضمون شعر و علت شعر. همینجوری بخاطر قشنگیش گذاشتین یا علت خاصی داشته. (ببخشید، من یه ذره وسواس فکری دارم)

هم به خاطر قشنگی بی حدش
و هم به علت حس خاصی که توی اون لحظه داشتم.
شهر یه شاهکار از سعدیه

سـعـد یکشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:55 ب.ظ http://dotnetdream.blogfa.com

سلام.
شعر قشنگی بود.. مضمون شعر رو اگه می گفتی خوب بود. شعره از سعدیه دیگه؟

در مورد حس بد که تو ارسالی قبلی گفتی. بخاطر ضعف هات خودتو سرزنش نکن. تو تنها نیستی که این مشکل رو داری. باید پی چاره بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد