از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

ایده ی او...

به یاد بم و با یاد قیصر امین پور

 

ارگ بم، پیش از ویرانی

 

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد  ، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای ، های های عزا در گلو شکست

آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

«بادا»مباد گشت و «مبادا» به باد رفت
«آیا»زیاد رفت و «چرا» در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خدا حافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست

----------

پ ن : دیگه من و وتو نداره که ...........

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 19 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:17 ب.ظ http://www.myblog.de/amiru

قیصر امین پورshaaere shere?

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد