ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تو ...
تو روزی با غمی سنگین
زشهرم کوچ خواهی کرد
و من ٬
در پرنیان خاطرات خود برای عشق پاک تو
به نرمی گریه خواهم کرد
و در اوج افق
فریاد خواهم زد
که
ای عاشق ترین عاشق٬
سکوت سنگفرش یادهارا
یکزمان بشکن
مرا یکدم به یاد آور
کسی را تو به یاد آور
که در اعماق چشمان بلورینت
تمام هستی اش را جستجو می کرد
------------
دو روز دیگه تولد وبلاگمه ٬ دعا کنید اتفاقای خوبی بیفته.
پدر عاشقی بسوزه.
سلام همشهری .تولد وبلاگت هم پیشاپیش مبارک.
سلام. خوبی؟
تولد وبلاگت مبارک!
هر چند ماه یکبار یاد وبلاگتون میفتم میام سر میزنم، ولی بازم از این چرندیات میبینم! البته واسه من اینجوریه.. و زیاد خوشم نمیاد. ان شاا... یه همسر خوب هم گیرت میاد و به جای این خیال بافی ها چیزای قشنگتر مینویسی!
شاد باشی و موفق.
سلام عزیزم
وب قشنگی داری
رگه مایل باشی با هم تبادل لینک کنیم خوشحال میشم
پایدار باشی.
مبارکه
یاد آوردن
آن هم در اوج افق!
تصویر کاملا گویاست. اوج افق، برایم تداعی آخرین لحظه رفتن است. آن آخرین لحظاتی که چشم هنوز می بیندش و پس از آن دیگر نیست.
توقع ِ «یک بار به یاد آوردن همه چیزهای گذشته » در نگاه آخر !
نوشتن همین شعر، اتفاق خوبی است.
اتفاقها که همیشه رنگ و بو ندارند!
اتفاقها که لای زرورق های رنگی پیچیده نمیشوند
اتفاق به زیبایی یک سلام است
پس دعا میکنیم اتفاق خوبی بیفتد
سلام.خوبی؟ خسته نباشی. متنای وبت خیلی قشنگن. موفق باشی. اگه دوست داشتی به منم سر بزن.
فعلا.