از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

از زبان من

اینجا یک زن مینویسد، یک زن کاملا معمولی

دست

 

گرمای دستت از مهر نبود
گرمای دستام ،دستاتو خیس عرق کرده بود
و من بی خبر از اینکه چقدر دوست داری دستاتو رها کنم
تا تو ، با دستمالی کهنه تمامی محبت دستای من رو محو کنی

...

 

نظرات 6 + ارسال نظر
فرمهر پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:46 ب.ظ http://farmehrf.persianblog.com

غصه نخور عزیزم دست بالای دست بسیار است!!! ( خیلی قشنگ بود دوستم ٬ ببخش مدتیه سر نزدم گرفتاری و این برنامه ها ... )

دست طلا چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:18 ب.ظ

بیچاره اون چی می کشیده ...

سعد دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 02:46 ب.ظ http://dotnetdream.blogfa.com

بی نام و قابل انتقال به غیب !
درست بود؟!!

آره . دقیقا . چیزایی که می نویسم همشون همینجوری هستن

پیرفرزانه یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:01 ق.ظ http://pirefarzaaneh.blogsky.com

:-<

Pilot شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:34 ب.ظ

یه خورده گرمم شد!

فقط یه خورده ؟

ماهی دودی شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:28 ب.ظ http://mahidoodi.com

:D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد