ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
نمی دانم چیستی ،
اما
می دانم من و تو باید بگسلیم
کی٬
کجا٬
چگونه ، یکدیگر را یافتیم ؟
به راستی برایم هنوز راز شگفتی است
زندگی !
سالها با هم بوده ایم
در شادی ها ،
و ابر و طوفان ،
جدایی از دوستان ارزشمند دشوار است
بهای آن ،
گاه آهی و گاه اشکی است .
پس ، دزدانه برو! هشداری مده !
زمان عزیمتت را خود برگزین ،
اینجا به من شب خوش نگو ،
در سرزمینی روشن تر
مرا خواهی یافت.
آنگاه بگو :« بامدادت شاد »
ANNA LAETITIA BARBAULD
بامدادت شاد...شب خوش ... برو بخواب....تو و این حرفا .. ولی خشکل بودا
اما کاش از پس صد هزار سال از دل خاک چون سبزه امید بر دمیدن بودی یا یی چیزی تو همین مایه ها...
بهای بیشتری از گاه آهی و گاه اشکی داره به نظرم .. :)..
اما ...... :) ... بامدادت شاد