وقتی که دستام می لرزید و نگاهم از شیشه ی کوچولوی کلاس مراقب بیرون بود و قلبم تاپ تاپ می کرد و گوشم تیز شده بود تا صداهای بیرون رو خوب بشنوه و حواسم به ساعت بود که زودتر از کلاس بپرم بیرون ...
همون لحظه ای بود که تو داشتی آب پرتقال می خوردی و واقعا هیچ خطری منو تهدید نمی کرد .
ترسم بیخود بود .
کاش صبر می کردم تا ۲۰ بگیرم .
---------------------------------------
*سئوال :
کی از لات بازی خوشش می آد ؟
جملهی «و واقعا هیچ خطری منو تهدید نمی کرد .» ذهن خواننده را به سمتی منحرف میکند که اتفاقی نیافتاده/ بهتر است حملهی دیگری به جایش بنویسی/.
من دوست دارم ولی احساسش بالقوه در من وجود نداره
اما من عاشقشم
احساس می کنم شما رو می شناسم !!!! اینطور نیست ؟ ... درواقع نوشته هاتون این حس رو به من منتقل کرد
والا من از اون بالایی که چیزی نفهمیدم ولی منم از لات بازی خوشم نمیاد
منم بازی ...
من که خوشم نمیاد
man!!man az laat bazi khosham meeyad vali faghat gahia!